یه نوع بی سوادی هست همون که همه میشناسیم، اونایی که توانایی خواندن و نوشتن همین متنی که نوشتم را ندارند. همه این بالا و پایین شدن حروف برایشان بی معناست.
نوع دیگری از بی سوادی وجود دارد که اتفاقا بین همین ما که توانایی خواندن و نوشتن داریم رایج است. یعنی چون عنوان تحصیلی داریم و حس دانستن بهمان دست داده، از فهم امور و درک روابط بین رویدادها و عوامل عاجزیم و در توهم دانستن به نفهم ترین شکل ممکن زیست می کنیم. برندها کورمان کرده، با جملات به ظاهر روشن فکری بر سر مخاطب می کوبیم، فرض می کنیم چون قهموه می خوریم و سیگار می کشیم، پس بیشتر می فهمیم، تیپ خز به نشانه روشنفکری می زنیم و کیف دسته بلند بر دوش می اندازیم.
همه اینها بی سوادی نوع دوم است. هر که دید و تحلیلی شخصی از محیط اطرافش نداردف در همین طیف قرار دارد.
خوب که نگاه کنیم، جامعه پر از همین آدمهاست. من که نوشته ام و شما که خواندید هم در معرض همین بی سوادی قرار داریم. آری، حتی شما دوست عزیز. این مقاله که خلاصه نام کتابی معرفی شده در همان مقاله است را بخوانید تا به سه نوع بی سواد آشنا شوید
درباره این سایت