تا پشت سیستم نشستم و دستم به صفحه کلید خورد، گلویی صاف کردم، بلند و کشیده گفتم آآآآآآآآآآآآه. همزمان با آه من، جوشکار ساختمان روبرو نقطه جوشی را هدف قرار داد و صدای ترسناک جوش زدن بلند شد. آنقدر ناگهانی و همزمان که لحظه ای فکر کردم آه کشیده من استارتر دستگاه جوش بوده است.
چپنین اژدرهایی هستیم
شاید واسه همینه که هیچ دختری سمتم نمیاد.
بیا. اژدرهای مهربونی هستم.
راستی برای شما همچین مسئله ای پیش نیومده؟
اگه اومده چرا می ترسی عزیزم؟
درباره این سایت